کد مطلب:41651 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:246

بر دوش پیامبر











یك شب كه پیامبر خدا در منزل همسرش خدیجه به سر می برد، مرا نزد خویش فرا خواند. من (بدون فوت وقت) در محضر شریف او حاضر شدم. (وضع حضرت نشان می داد كه در این دل شب آهنگ رفتن به جایی دارد. اما چیزی نگفت و مقصد خود را معین نكرد، بلكه همین قدر) فرمود:

علی! (آماده شو و) از پی من حركت كن.

سپس خود جلو افتاد و من به دنبال او به راه افتادم. كوچه های مكه را یكی پس از دیگری پشت سر گذاشتیم تا به خانه خدا، كعبه رسیدیم... در آن وقت شب كه مردم همگی خفته بودند، رسول خدا(ص) (به آهستگی) صدایم زد و فرمود:

علی! بر دوش من بالا برو.[1] سپس خود خم شد و من بر كتف مبارك او بالا رفتم (و بر بام كعبه قرار گرفتم) و خر چه بت در آنجا بود به زیر افكندم. آنگه از كعبه خارج

[صفحه 40]

شدیم و راهی منزل خدیجه رضی الله عنها گشتیم. (در بازگشت) رسول خدا(ص) به من فرمود:

نخستین كسی كه بتها را درهم شكست جّد تو ابراهیم بود و آخرین كسی كه بتها را شكست تو بودی.

بامداد روز بعد، هنگامی كه اهل مكه به سراغ بتهای خود رفتند، دیدند كه بتهایشان برخی شكسته و پاره ای وارونه بر زمین افتاده و... گفتند: این اعمال از كسی جز محمد و پسر عمویش علی سر نمی زند (حتماً كار آنهاست). از آن پس دیگر بتی بر بام كعبه نرفت.

عن علی قال: دعانی رسول الله (ص) و هو بمنزل خدیجه ذات لیله صرت الیه قال:اتبعنی یا علی!

فما زال سمشی و انا خلفه و نحن دروب مكه حتی اتینا الكعبه و قد انام الله كل عین.

فقال لی رسول الله (ص): یا علی!

قلت: لبیك یا رسول الله (ص). قال: اصعد علی كتفی یا علی!...

ثم انحنی النبی فصدت علی كتفه فالقیت الاصنام علی رووسها و خرجنا من الكعبه شرفها الله تعالی حتی اتینا منزل خدیجه، فقال لی:

ان اول من كسر الاصنام جدك ابراهیم ثم انت یا علی! اخر من كسر الاصنام.فلما اصبحوا اهل مكه وجدوا الاصنام منكوسه مكبوبه علی رووسها فقالوا: ما فعل هذا الا محمد و ابن عمه ثم لم یقم بعدها فی الكعبه صنم.[2] .

[صفحه 41]



صفحه 40، 41.





    1. محمد بن حرب والی مدینه از شجعت و توانایی علی آگاه بود. او شنیده بو كه علی در جنگ خیبر یك تنه در قلعه ای را كه چهل تن قادر به جابجایی آن نبودند از جا كنده و به كناری انداخته است. اما اكنون می شنود كه این قهرمان بزرگ از تحمل سنگینی رسول خدا(ص) بر دوش د خود عاجز است و پیامبر می نشیند و علی بالا می رود!

      برای دریافت پاسخ شبهه ای كه در ذهن خلجان كرد، به خدمت امام صادق شرفیاب شد اما پاره ای از اسرار و رموز آن را بیان كرد تا آنجا كه فرمود: اگر قضیه به عكس می شد و به فرض علی طاقت می آورد و سنگینی پیامبر را بر دوش خود تحمل می كرد، این جهت افتخاری برای علی محسوب نمی شد، چرا كه پیامبر بر پشت اسب و شتر هم سوار شده بود.... (غایه المرام، ج 1، ص 26).

    2. كشف الغمه، ج 1، ص 79؛ بحار، ج 38، ص 84؛ مناقب ابن شهر آشوب، ج 2، ص 155.علامه مجلسی ره نظیر همین روایت را در بحار، (ج 59، ص 138) آورده و در پایان آن افزده است: این شكستن بتها به وسیله امیرالمومنان قبل از هجرت (و فتح مكه) بوده است. و گرنه كسر الاصنام كه در روز فتح مكه از آن حضرت به وقوع پیوست، روز قوت و شوكنت اسلام و روز خواری و شكست مشركان بوده است. بنابر این، ترس و نگرانی در بین نبوده تا اقدامی مخفیانه و حركتی شبانه را طلب كند.